Allegro
بعد از یک روز سیاه هایدن می نوازم
و گرمایی ساده را در دستهایم حس می کنم
شستی ها مشتاق ا ند . چکش ها نرم می نوازند
صدا، سبز و پرشور و آهسته است
صدا می گوید که آزادی هست
و کسی به امپراطور خراج نمی دهد
دست هایم را جیب های هایدنی ام فرومی برم
و ادای کسی را در می آورم که با آرامش به جهان نگاه میکند
پرچم هایدن را بالامی برم– یعنی :
تسلیم نمی شویم اما صلح می خواهیم
موسیقی، خانه ای شیشه ای است در سراشیب
جایی که سنگ ها می جهند ؛ سنگ ها می غلتند
سنگ هااز میان می غلتند
اما شیشه های پنجره؛ همه باقی اند
Translation by Sohrab Rahimi and Azita Ghahreman